شعر خاطره
با من خاطره ساختن ، خیلی سخت
بهارم رفته ٬ بر نمی گرده
نمی دونم کجا ٬ در چه حالی
زمانه با دلم بد بازی کرده
خدا یا تا به کی ماندن در این دیر
دلم پوسید ه ٬ گه ، گله کرده
بس است دیگر بودن ، و هستن
ترانه هایم ، هم دگر ، ناله کرده
نمی خواهم در این غربت من بمانم
جهانم سخت با من قهر کرده
خسته ام ، خسته از این دنیای بی خود
دلم خون ، جهان با این دلم چه ها نکرده
#جواد_ارشان_مختاری
۱۳۹۵/۰۹/۱۳
@poemsecom
خیلی عالی