نویسنده : جواد صابر مختاری
داستان از یک مسافرت کوتاه اغاز می شود مسافرتی که آنها را تا اعماق خیال به پیش می برد و خیال را به واقعیت بدل می سازد ایده اولیه داستان از خوابی غریب می آید که نویسنده آن را می بیند .
در ایام قدیم شایعه بوده که صاحبان قدرت یا دزدان دریایی جایی که گنجها رو مخفی میکردند طلسم یا وردهای شیطانی میخواندند تا نتوان آنها را دزدید، به همین دلیل حتی اگر گنج جلوی چشمانشان هم بود به سمت آن نمیرفتند ولی باگذشت زمان و آسان شدن مسافرت به شهرهای دیگر این حرفها و باورها از بین رفت و خیلی از گنجها غارت شد .
No account yet?
Create an Account