تراژدی مرگ
? فصل سوم تراژدی مرگ
روز ها می گذشت او دیگر در کشتن تبحر پیدا کرده بود ، پلیس هنوز سرنخی از او پیدا نکرده بود ، بالا سر هر کسی که می کشت دلیل ان را هم می نوشت ، یکی به دلیل نزول دیگری به خاطر تولید [...]
تراژدی مرگ
گاهی داستان اون جوری پیش نمیره که باید پیش بره باید بزاری داستان خودش پیش بره .
? فصل اول تراژدی مرگ
صبح دیر از خواب بیدار شده بود , طبق معمول تا دیر وقت پای سیستم بود , کلافه از مشکلاتی که رفع نمی شد , خسته از همه [...]
مرگ نویسنده داستان کوتاه
در ایام روز مرگی خودم غرق بودم گیج در تالاب خیال ، کمی دست پا زدن در امواج خیال ،
دو قدم جلو تر یا که عقب تر ،
یک خیال خام که فردا روز بهتر خواهد بود اگر ،
دیوانه ای قلم خود را بردارد این کتاب تکراری [...]
خواب نما عشق قدیمی
جرج : بیل
بیل : بله
جرج : هنوز تو فکرشی
بیل : فک کنم این صد بار می شه پرسیده باشی خودت که می دونی اون برام از همه چی مهم تر
جرج : نمی خوای داستانش رو بگی برام چی شد
بیل : راستش سخت خیلی سخت
جرج : حالا [...]